«عاشقان در کوه فرهاد شدند»
«عاشقان در کوه فرهاد شدند»
پایگاه خبری زرک ـ کرمرضا تاجمهر
این عنوان کتاب جدید سرکار خانم آفرین پنهانی است که توسط انتشارات هرنگ منتشر شده و در آن به بازنویسی و بازسرایی تکبیتهای عاشقانه لری پرداخته است.
پنهانی علاوه بر فعالیت در زمینههای شعر و داستان و روزنامهنگاری، پژوهشگر دغدغهمندی است که هم و غماش جمعآوری و ثبت و ضبط فرهنگ و ادبیات شفاهی قوم لر است و در این زمینه با وسواس هر چه تمام کار میکند.
شوربختانه تعداد چنین پژوهشگران متعهد و متخصص در لرستان اندک است و شوربختانهتر اینکه تنها این عزیزان از پس چنین کار سترگی برمیآیند و چنانچه به هر دلیل به انجام نرسد، بخش بزرگی از تاریخ ادبیات و فرهنگ این سرزمین برای همیشه دفن خواهد شد.
در حال حاضر علی زیودار در حال گردآوری و تحلیل مویههای لکی است و به این کار اهتمام ویژهای دارد و منتظر به ثمر نشستن تلاش ارزشمند ایشان هستیم.
کیانوش کشوری سرگرم گردآوری و تحلیل مویههای زنان بالاگریوه است و گاهی که پیگیر چند و چون کار این دو عزیز میشوم، به وجد میآیم.
همچنان که از خواندن «عاشقان در کوه فرهاد شدند» آفرین پنهانی ذوق میکنم و از اینکه تلاش او در نجات بخشی از تاریخ ادبیات و فرهنگ شفاهی لرستان به ثمر رسیده است، خرسند میشوم.
استاد اسحاق عیدی که خود از سرآمدان این عرصه است، در مورد کتاب پنهانی میگوید: «تکتک واژههای این سرودهها، با انسجامی خوشآهنگ، آنچنان در هم تنیده شده است که گویی از پشت سدهها و انگار هزارههای گمشدهی تاریخ دیارمان سر برآورده است و نازش تبار فراموششده و از یاد رفتهمان را با قلم نگاه، اندیشه و حس به یاد میآورد. تباری که شناسنامهاش سطر به سطر با شقاوت تاریخ نوشته شده است. اینک میبینم که این شقاوت در برکهی کلام آفرین پنهانی شسته میشود. چهره مینماید. بوی سپیدهدم را با خود میآورد. سپیدهدم مهر و مهرورزی.»
عیدی میگوید: «صادقانه بگویم: هنگام خواندن برخی از قطعات این دفتر، صدای پای اشک را از پشت پلک چشمانم شنیدم. صدایی که همآوا با گفتار او و حس شاعرانهی اوست. همین.»
همچنان که استاد بهرام سلاحورزی میگوید: «شاعر (عاشقان در کوه فرهاد شدند) در این دفتر تنها مرثیهخوان و حسرتنشین آن چه بر گذشتگان رفته نیست. او با شناختی که از زمان و جغرافیایش دارد به هیچ وجه در فکر پرتاب خواننده به گذشتهها نیست. از همین رو تمامی عناصر گذشته را به اکنون کشانده و در اکنون زندگی جاری میسازد. پنهانی در کار بازسرایی نه حالتی منفعل دارد و نه مقهور حسهای ناگهانی میگردد تا در لحظهای که از ذهن و شعور سرودگران بیتهای انتخابیاش گذشته، جا بماند.»
داوود پنهانی نیز در مورد «عاشقان در کوه فرهاد شدند» میگوید: «بدیهی است که با ترجمهی این اشعار، نمیتوان آن گونه که باید و شاید به معنای عمیق نهفته در آنها پی برد. ترجمه گاه در بیان روح برخی از کلمات که ابعاد ذهنی بسیار عمیقی را با خود حمل میکنند، ناتوان است. [...] بهترین راه برای چنین کاری، بازسرایی دیگرگونهای از این اشعار و ترانههاست. بنابراین اشعار بازسرودهی آفرین پنهانی را باید از این منظرگاه نگریست. شاعر در بازسرایی اشعار، تخیل خویش را آزاد میگذارد تا در همان حال و هوا پرسه بزند اما خود را محدود به استفاده از همان کلمات نمیکنند. آفرین؛ در بازسرایی اشعار، برای رهایی از محدودیتهای وزنی به قالب سپید پناه میبرد و تا حدودی محدودیتهای کلامی و زبانی را از بین برده و راه خود را در سرایش بهتر اشعار هموار میکند».
کتاب پنهانی، لطافت دامنهداری دارد و ارزش بارها و بارها مرور و خواندن دارد:
«اِ ماهِه! مِه وا تونم، رو بو و اَفتاو
عالمن روشِه کِنَه سی مِنِه بی خاو»
برگردان:
«ای ماه! از تو میخواهم بروی و به آفتاب بگویی: دنیا را برای منِ بیخواب روشن کند.»
بازسرایی:
«شب/ دستهایش را میبافد/ روی تنهایی زنی/ که در همسایگی ماه/ میتکاند/ پلکاش را در آیینهی خواب/ خانم اجازه/ یک پیاله خورشید!»
* نویسنده و روزنامه نگار/
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو