رهایی رها از بند اعتیاد؛ داستان یک عشق لغزیده در تاریکی

رهایی رها از بند اعتیاد؛ داستان یک عشق لغزیده در تاریکی

رهایی رها از بند اعتیاد؛ داستان یک عشق لغزیده در تاریکی

اعتیاد نوجوانان، یکی از چالش‌های پیچیده و حساس در جوامع امروزی است که فراتر از مسائل جسمی، اثرات روانی و اجتماعی عمیقی بر فرد و خانواده می‌گذارد. کمبود شناخت والدین نسبت به دنیای درونی فرزندان و عدم توانایی در شناسایی زودهنگام نشانه‌های هشداردهنده، مسیر ورود به اعتیاد را هموار می‌کند.

به گزارش زرک، سروش صیاد در گزارشی در ماژین نیوز نوشت؛ رها، دختری از خانواده‌ای تقریباً متوسط بود؛ خانه‌ای که همیشه در آن آرامش و امید جریان داشت. زندگی‌اش پر از رنگ و نور بود: دیوارهای خانه با کتاب‌ها و صدای خنده پر شده بود و والدینی که هرگز برای خوشبختی دخترشان کم نگذاشتند.

اما درست مثل همه قصه‌های واقعی، زندگی گاهی آن‌طور که می‌خواهیم پیش نمی‌رود.

رها در سال‌های نوجوانی‌اش دنیایی تازه و شورانگیز را تجربه کرد: دنیایی به نام «عشق». در همان مسیر همیشگی مدرسه، جایی که هر روز از در خانه‌شان به سمت آینده می‌رفت، با آرمان آشنا شد؛ پسری آرام و جذاب که نگاه‌هایش برق می‌زد و حرف‌هایش گرم بود. آشنایی آنها آغازی ساده و بی‌ریا داشت: چند درود، چند تبسم و چند گفتگوی کوتاه در مسیر مدرسه.

خانواده رها، برخلاف بسیاری از خانواده‌های سنتی، تصمیم گرفتند به جای منع کردن، با دقت و هوشمندی این احساس تازه را زیر نظر بگیرند. آنها می‌دانستند که سرکوب فقط باعث می‌شود دخترشان در خلوت‌هایش آسیب ببیند؛ پس با مراقبتی ملایم و گفتگوهایی راستین، اجازه دادند رها با آرمان در ارتباط باشد تا نشاط و عشق نوپیدایی که در وجودش خلق شده بود، در همان آغاز سرکوب نشود.

اما روزی که خانواده‌ها قرار شد با هم دیدار کنند، همه چیز تغییر کرد. در آن ملاقات کوتاه، سایه سنگینی بر روابط افتاد. خانواده آرمان در نگاه نخست، رفتارهایی عجیب از خود نشان دادند: نگاه‌هایی پر از اضطراب، حرف‌هایی ناتمام و نشانه‌هایی که خانواده رها را به شک و تردید انداخت. پس از تحقیق و پرس‌وجو، حقیقتی تلخ برملا شد: آرمان گرفتار اعتیاد به مواد مخدر (شیشه و هروئین) بود.

اگرچه خانواده رها در آن لحظه سکوت اختیار کردند و این موضوع را پنهان نگه داشتند، اما تلاش کردند با احتیاط و تدبیر، دخترشان را از این مسیر اشتباه منحرف کنند. اما عشق به آسانی تسلیم نمی‌شد.

آرمان، وقتی متوجه تلاش خانواده رها شد، با شیوه‌ای که می‌توان آن را نه عشق بلکه اسارت نامید، رها را به دنیای تاریک و مهیب اعتیاد کشاند. دوستی و همراهی آن‌ها، حال تبدیل به زنجیری شده بود که هر دو را در خود می‌فشرد.

رها که روزی دختر شاد و سرزنده‌ای بود، حال هر روز که می‌گذشت، بیشتر از آنکه خودش باشد، به سایه‌ای تبدیل می‌شد که آرام‌آرام از زندگی خانواده‌اش دور می‌گشت. شب‌ها دیر به خانه می‌آمد و بعضی وقت‌ها اصلاً برنمی‌گشت. نگاهش سرد و خسته شده بود، گویی روحی دیگر در کالبد او دمیده شده بود. اما ترسناک‌تر از همه، این بود که به نظر می‌رسید خودش هم این تغییرات را می‌پسندد؛ آن شور و سرکشی که روزگاری برایش ناشناخته بود، حالا به بخشی از هویت او بدل شده بود.

پدر و مادرش، با قلب‌هایی پر از درد و دستانی لرزان، هیچ‌گاه امیدشان را از دست ندادند. سال‌ها در کنار رها ماندند: از درمانگاه‌ها گرفته تا جلسات مشاوره، از کمپ‌های ترک اعتیاد تا شب‌های بی‌خوابی و دعا برای رهایی دخترشان. این روزها، روزهای جنگی طولانی بود که هر لحظه‌اش پر از اشک، امید و ناامیدی بود.

پس از دو سال سخت، روزی فرا رسید که رها توانست نخستین قدم‌های پاکی را بردارد. خانواده‌اش آن روز را به یاد می‌آورند؛ روزی که بار دیگر لبخند واقعی را در چهره دخترشان دیدند و امیدی تازه در دلشان جان گرفت.

اما گذشته هیچ‌گاه به آسانی نمی‌رود.

رها هنوز هم گاهی کنار پنجره اتاقش می‌ایستد. نگاهش به انتهای خیابان است؛ جایی که شاید سایه‌های گذشته در آن پرسه می‌زنند. کسی که روزی با او بود، کسی که زندگی‌اش را تغییر داد، هنوز هم در گوشه‌ای از ذهن و قلبش زنده است.

او حالا سالم‌تر و قوی‌تر است، اما هیچ‌گاه آن دختر شاد و بی‌خیال دیروز نشد؛ دختری که گاه در خلوتش، چشمانش پر از بغض می‌شود؛ بغضی که شاید برای آن آرمان باشد، شاید برای روزهای رفته، شاید برای رویایی که دیگر باز نمی‌گردد.

اعتیاد نوجوانان یکی از پیچیده‌ترین و حساس‌ترین چالش‌های اجتماعی امروز است که نه تنها جسم فرد را درگیر می‌کند، بلکه روان و روح او و خانواده‌اش را نیز تحت تأثیر عمیق قرار می‌دهد. خانواده‌ها معمولاً به دلیل شناخت ناکافی از دنیای درونی نوجوانان، در تشخیص علائم نخست اعتیاد و واکنش به‌موقع ناتوان می‌مانند.

اعتیاد باعث جدایی فرد از خانواده و جامعه می‌شود و رفتارهای متضاد و پرخطر را در وی تشدید می‌کند. حتی پس از ترک، اثرات روانی، تغییرات شخصیتی، تنهایی و یادآوری خاطرات تلخ، می‌تواند بازگشت به زندگی عادی را دشوار سازد.

داستان رها نمادی از این بحران است: نوجوانی که با وجود ترک اعتیاد، همچنان زیر بار خاطرات تلخ گذشته است و یادآور می‌شود که اعتیاد چگونه می‌تواند مسیر زندگی را برای همیشه تغییر دهد. این موضوع، اهمیت آموزش خانواده‌ها، گفت‌وگوی صادقانه و حمایت‌های مستمر اجتماعی را بیش از پیش برجسته می‌کند.

گفتنی است، شخصیت‌های این یادداشت بر اساس انتخاب نگارنده بوده و هرگونه تشابه نامی کاملاً اتفاقی است.

پایان پیام/

 

مقاله

یادداشت

گزارش

گفتگو


 

پربیننده‌ترین خبرها

شهروند خبرنگار