این مردمان فراخسینهی سختجانِ دستتنگ!
این مردمان فراخسینهی سختجانِ دستتنگ!
این اولین بار نیست که در همین سالی که رو به پایان است، مردم پای کار میآیند و آستین بالا میزنند تا بر زخمهای ناصور همنوعان خویش مرهم بگذارند، بیآنکه ذهنشان را درگیر زخمزننده کنند. آنها به معنای واقعی به این باور رسیدهاند که دنیا را اگر روشن میخواهند، باید این روشنی برای همه باشد و صد البته برای تحقق این خواست زیبا، هر کدام خود را مسئول روشن کردن گوشهای از تاریکیها میدانند؛ سیلی که از آغاز امسال تا به حال چندین و چند بار جاری شد و ویران کرد؛ زلزلههایی که هر بار جایی را میلرزانند و میرُمبانند؛ همواره آنها را پای کار میآورند؛ و حالا برای تسکین دردهای ناشی از شیوع کرونا و مبارزه برای شکست آن، کمر بستهاند، فارغ از اینکه این همه اتفاق تلخ فقط و فقط مربوط به یک سال هستند.
همین چند روز پیش بود که فعالان اقتصادی استان که خود سالهاست به جهت دشواریهایی که به واسطهی تحریم و البته سوءمدیریت مسئولان، در کارشان افتاده، نیازمند مساعدت هستند؛ پویش «نفس» را برای جمعآوری کمک به منظور تهیهی برخی ارقام ضروری بهداشتی درمانی برای بیمارستانها و کادر درمانی راهاندازی کردهاند تا نشان دهند که حتی وقتی به زانو درآمدهاند هم برای سرافرازی ایران و ایرانی تلاش میکنند. آن هم در شرایطی که هنوز عدهای مشغول مرهم گذاشتن بر زخمهای سیلزدگان هستند و کار در آن حوزه هنوز به پایان نرسیده است.
آنچه مسلم است این که آنها نمیتوانند همنوعان و هموطنان خویش را در رنج ببینند و همیشه حاضرند شعلهای از روشنایی خانهی خویش را به غیر دهند تا دنیا روشنتر و زیباتر باشد و هر چه پیشتر آمدهایم به این نتیجه رسیدهاند که نه چشمشان به دستهای ناتوان دولت باشد، نه عوامل شکلگیری این مصیبتها -که عمدتا اهمال و سوءمدیریت است- مانعی برای عدم حضورشان. اگرچه مقصران و مؤثران بروز تلخیها را به خاطر میسپارند، اما همیشه اولویتشان مرهم گذاشتن بر زخم آسیبدیدگان و کاستن از آلامشان بوده است.
البته همین مردم بارها و بارها همراهیشان را در راهپیماییها، انتخابات و فشارهای کمرشکن اقتصادی به حد اعلا نشان دادهاند و برای مسئولان و دولتمردان، پشتوانهی محکمی بودهاند و عجبا که با وجود شعارهایی که در زمینهی کرامت انسان بوده و هست، از جانب مقابل نه قدر دیدهاند، نه بر صدر نشستهاند و روز به روز در تنگنای بیشتری قرار گرفتهاند. صادقانه و با صراحت بگویم؛ نگاه ساختار و دولت به این مردم، همواره نگاهی مقطعی و تاریخمصرفدار بوده است؛ هر وقت لنگ ماندهاند مردم را فراخواندهاند و پایشان که از چاله درآمده، آنها را فراموش کردهاند؛ تا چاله و چاه و گیر و گرفتی دیگر.
در مقطع حساس کنونی که جامعه از تب کرونا میسوزد و ردپای ناکارآمدی دولت بیشتر از هر زمان دیگری پیداست، باز این مردم هستند که برای برطرف نمودن کمبودها پای کار آمدهاند و ضعفها و کاستیهای ساختار را برطرف میکنند؛ حتی زمانی که به شدت از عملکرد او دلخور هستند و در صداقتش شک کردهاند؛ آنها خوب میدانند که حالا وقت حسابرسی و حسابکشی نیست و باید هم و غمشان مرهم گذاشتن بر زخم مردم رنجدیده باشد.
واقعیت این است که ساختار، از این خوی وطنپرستی و همنوعدوستی ایرانی آگاه است و میداند هر جا لازم باشد بدون چشمداشت قدم پیش میگذارند و بارهای بر زمین مانده را به دوش میکشند و مباد آنکه این مهربانی آنقدر باعث آسودگی خیالشان شود که به جای قدر دانستن این همه خوبی و بزرگی، دستهای قدرتمندشان را زیر سر بگذارند و به فکر آرامش و آسایششان نباشند.
بر هیچ کس پوشیده نیست که ایران ما سرشار از نعمت و ثروت است و هیچ کس برنمیتابد که ۵۰ میلیون نفر از مردم این کشور برای گذران زندگی نیازمند کمکهای معیشتی دولت باشند، یا در مقطع کنونی ابتداییترین ابزارها از جمله دستکش، ماسک و الکل به اندازهی کافی وجود نداشته باشد و این کمبودهای ساده جان مردم را به خطر بیندازد. این در حالی است که همواره کمکهای مردمی تحت عناوین مختلف از خیرات و نذر و نیاز گرفته تا صندوقهای صدقه، خمس و ذکات و موقوفهها در اختیار ساختار بوده و همواره حجم این کمکها هم قابل توجه بوده است.
با وجودی که انجمنهای مردمنهاد ثابت کردهاند که در مقاطع حساس، بازوی توانمند ساختار هستند و دولت میتواند روی همراهی و همکاریشان حساب باز کند، هنوز هم برای فعالیت و آزادی عملشان سنگاندازی میکنند؛ تا آنجا که میتوان گفت نام این انجمنها و ماهیت وجودیشان با آنچه در عمل هستند، هیچ سنخیتی ندارد. انگار دولت آنها را نه همراه، که رقیب خود میپندارد و نمیخواهد در چارچوب آنچه به صورت قانونی در اساسنامهشان آمده آزادانه فعالیت کنند و گِرِهی از کار مردم بگشایند.
دولت انگار از یاد برده است که در آغاز کارش، حجم قابل توجهی از همین مردم نازنین برای کمک به او داوطلبانه از دریافت یارانه صرفنظر کردند تا توان دولت برای خدمترسانی به عموم مردم بیشتر باشد. به راستی چرا و چه چیزی باعث میشود دولت به چنین مردم خیرخواه و بزرگی اعتماد نداشته باشد؟! آنها نگران چه چیزی هستند؟!
به صورت کلی میتوان گفت مادامی که نگاه ساختار و دولت به مردم، نگاهی یکجانبه و مقطعی است، نمیتوان انتظار داشت درب همیشه بر همین پاشنه بچرخد و آب از آب تکان نخورد. دولت باید نگران از دست دادن اعتماد عمومی مردم باشد و بداند روزی که بنای این اعتماد فرو ریزد، ممکن است دیگر فرصتی برای ترمیم و احیاء آن وجود نداشته باشد. کما اینکه نباید از بیان این واقعیت تلخ غافل باشیم که هر چه جلوتر آمدهایم، دولت نه تنها کمتر توانسته پاسخگوی مطالبات به حق و بعضا اولیهی مردم باشد، که در مواردی با گذاشتن بار بیشتر و خارج از توان بر گُردهشان، به بدبینیها و نارضایتیها دامن زده است. آخرین نمونهی این بیتدبیری افزایش سه برابری قیمت بنزین بود که در نهایت هزینههای سنگینی برای جامعه به دنبال داشت و البته دولت هم نه تنها طَرفی از آنچه در اندیشه داشت، برنبست؛ که هزینههایی نیز بر خود و جامعه تحمیل نمود.
امیدواریم دولت و ساختار به درک درستی از جامعه و مردمانش برسد و اگر نمیتواند خدمتگزار خوبی برای آنها باشد، دستکم زندگی را بر آنها تلختر از آنچه هست، نکند. هر چه هست و هر چه پیش آید، آنچه وجود دارد و قابل انکار نیست، عظمت و شکوه این ملت است که باید بزرگ داشته شود.
کرمرضا تاجمهر / پايگاه خبري زرك
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو