آوای جان؛ روایت زندهی «هوره» از دل زاگرس

آوای جان؛ روایت زندهی «هوره» از دل زاگرس
نویسنده: زهرا نیازی | پایگاه خبری زرک
هوره، آواز ماندگار مردم زاگرس، نهفقط نوایی فولکلوریک بلکه بخشی از حافظهی تاریخی و عاطفی ایرانیان است؛ آوازی که با تمام توان از دل کوهها برخاسته و هنوز هم در گوشهوکنار غرب ایران زمزمه میشود.
در دل رشتهکوههای زاگرس، جایی که طبیعت با مردمانش پیمانی ناگسستنی بسته، صدایی برخاسته که نه تنها یک سبک موسیقایی، بلکه زبان احساسات عمیق مردمی است که قرنها با رنج و شادی آمیخته زیستهاند. این صدا، «هوره» نام دارد؛ آوازی که گاه نوای عشق است و گاه ضجهی غم، گاه روایت خاطرات است و گاه درددلی با باد و کوه.
هوره سبکی منحصر به فرد در موسیقی فولکلور غرب ایران است؛ از کرمانشاه و کردستان گرفته تا ایلام و لرستان. آوازهایی که با حنجرههایی خسته اما مصمم به گوش میرسند؛ با ریتمهایی آزاد، بینیاز از ساز، و محتوایی که گاه از متون کهن الهام گرفته و گاه از دل دردهای امروز خلق میشود.
نوایی که به هزاران سال پیش بازمیگردد
در برخی روایتها، خاستگاه هوره را به روزگار ساسانیان نسبت میدهند؛ و حتی باورهایی وجود دارد که آن را به نیایشهای اهورایی پیوند میزند. چه این روایتها را باور کنیم یا نه، آنچه روشن است، این است که هوره یکی از نخستین شیوههای آوایی مردم زاگرس بوده که با گذر نسلها همچنان زنده مانده است.
هورهخوانی یا «هورهچر»ها با صدایی ممتد و از اعماق جان، کلمات را به صورت کشیده و حسی ادا میکنند. در این میان، سبک «مورخوانی» بهعنوان زیرشاخهای غمآلودتر، بیشتر در مراسم سوگ و عزاداری کاربرد دارد و بیشتر توسط زنان سالخورده اجرا میشود؛ نوایی جانسوز برای وداع با عزیزان.
آواز بیمرز؛ زبانی جهانی برای احساسات
یکی از شگفتیهای هوره، قدرت تاثیرگذاری آن بدون درک معنای واژههاست. شنونده حتی اگر زبان آواز را نداند، درگیر موجی از احساسات میشود. عاشقان هوره میدانند که این آوا فراتر از کلمات است؛ آوای دل است. از همینروست که مخاطبان غیر بومی نیز جذب آن میشوند و این ظرفیت را دارد تا به عنوان یک میراث صوتی فراملی معرفی شود.
وقتی صدای کوه در دل جوانی زنده میماند
برهان، یکی از هورهچرهای جوان، میگوید از کودکی با شنیدن آواز پدربزرگش در کوه و صحرا دلباختهی هوره شده است. او بدون آموزش رسمی، تنها با علاقه و تمرین شخصی، توانسته مهارت خود را ارتقا دهد و امروز خود را وارث فرهنگی بزرگ میداند.
او با گلایه از نبود نهادهای حمایتی برای آموزش رسمی این هنر میافزاید: «هوره چیزی نیست که در پستوی تاریخ بماند. این صدا باید به نسل بعد منتقل شود، باید به مدارس، جشنوارهها و رسانهها راه یابد.»
هشدار برای میراثی در معرض فراموشی
هوره اگرچه هنوز در دل برخی روستاها و مناطق کوهستانی جاری است، اما واقعیت این است که در نبود زیرساختهای حمایتی و آموزشی، هر روز بیشتر به حاشیه رانده میشود. کاهش تعداد هورهخوانها، بیتوجهی فرهنگی و نبود مستندسازی، از تهدیدهایی است که این میراث ارزشمند را در معرض فراموشی قرار دادهاند.
هوره را میتوان مادر بسیاری از سبکهای موسیقی ایرانی دانست؛ صدایی که میتوان از دل آن ردیفهای آوازی را بیرون کشید. اما امروز بیش از هر زمان، نیازمند آن است که دیده، شنیده و حمایت شود.
پایانی برای آغاز دوباره
هوره فقط یک آواز نیست؛ یک جهان است. جهانی از خاطره و احساس که اگر امروز به آن بیتوجهی شود، فردا دیگر چیزی جز پژواکی خاموش از آن نخواهد ماند. باید آن را شنید، ثبت کرد، آموخت و زنده نگه داشت.
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو