راز ماندگاری یک شعر اشتباه!

راز ماندگاری یک شعر اشتباه!

راز ماندگاری یک شعر اشتباه!

پایگاه خبری زرک - تاریخ هنر مشحون از آثار خلق شده‌یی است که برخی در یادها مانده‌اند و بسیاری دیگر به فراموشی سپرده شده‌اند. 

بی‌گمان یکی از مهمترین وجوه مشترک آثار هنری، میل به جاودانگی است و به تجربه می‌توان گفت: ابتدایی‌ترین عامل ماندگاری اثر هنری، پایبندی کامل به مبانی و اصول علمی همان رشته‌ی هنری است.

موضوع این چند سطر، شعر است و بی‌تردید شعری شعر است که «درد جاودانگی» داشته باشد تا اگر در گذر زمان، نام شاعر به فراموشی سپرده شد، اثر او باقی بماند. چنان که بسیاری از ضرب‌المثل‌ها و اشعار حکمی، همچنان نقل زبان‌ها و نقل محافل است، بی آن که ردّی از نام شاعر بر جا مانده باشد. بنابراین برای بقا راهی نیست الا اینکه از ابتدا، شعر به فکر و ذکر جامعه گره بخورد و خود را در فرهنگ ماندگاری آن هضم کند.

گرچه برای آفرینش یک شعر خوب، ایجاز‌گویی یا اسراف نکردن واژه‌ها یکی از مهمترین کارها است، اما در شعرِ منظورِ این مقاله، شاعر، به جای واژه، در مصرف هجا اسراف کرده و شعری را آفریده که با یک هجای زیادی، محل اشکال فاحش وزنی شده که مبنایی‌ترین اصل در سرایش شعر است؛ اصلی که در باور منتقدان چنین است که: هر شعر کلاسیکی که فاقد دو عنصر اصلیِ وزن و قافیه باشد، فاقد وجاهت قانونیِ شاعرانه و بنابراین قاطعانه مردود است. نام شاعر این بیت را نمی‌دانیم اما شعر را همه از بریم؛ گویی که با شیر مادر به جانمان ره یافته است!

این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست

این چه شمعی‌ست که جان‌ها همه پروانه‌ی اوست

برای بقای یک اثر هنری، خاصه شعر، عوامل بی‌شماری را می‌توان برشمرد. همچون مطالعه، اشراف به فنون، کاربرد صور خیال و صنایع بدیعی، موسیقی شعر، کشف مضامین تازه و نایاب، بیان ظریف شاعرانه، هدف متعالی و ... اما هیچ‌یک از این عوامل به تنهایی نمی‌تواند راز ماندگاری یک اثر هنری باشد و چه بسا همه‌ی این عناصر نیز با دقت تمام در یک کلکسیون شاعرانه در کنار یکدیگر قرار گیرند، اما باز هم اثری ماندگار آفریده نشود. 

نکته‌ی جالبتر اینکه دقت در برخی آثار ماندگار، نشان می‌دهد که آنها گاه نسبت به سایر اشعار همطراز، از منظر فنون هنری، رتبه‌ی نازلتری داشته اما با مقبولیت بالاتری روبرو شده‌اند. اشعار شاطر عباس صبوحی، اعم از اشعاری که اصالت دارند یا اشعاری که به اشتباه به او منتسب شده‌اند، مصداق درست این تحلیل است که برای جلوگیری از درازدامن شدن ماجرا، از پرداختن به آن خودداری می‌شود. بنابراین باید به دنبال حلقه‌های مفقوده‌ی دیگری گشت و علل ماندگاری این شعر اشتباهی را در جای دیگری جستجو کرد.

بخواهیم یا نخواهیم، داوری همه‌ی آثار هنری در گذر زمان، از دست منتقدان حرفه‌ای خارج و به دست عموم جامعه می‌افتد و ورای تمام تحلیل‌ها و بررسی‌های عالمانه، این طبقه‌ی عامه‌ی جامعه است که تصمیم می‌گیرد کدام شعر بماند و کدام شعر نماند!

در این میان عوامل متعددی باید دست به دست هم دهند تا در کشاکش نامهربانانه و گاه خشونت‌بار زمان، اثری در اذهان جامعه نقش ببندد، بدون آنکه تبلیغی برای آن صورت گرفته یا جریان حاکم، خواهان ماندگاری آن باشد. یعنی خودِ شعر باید بقای خودش را تضمین کند، نه تعریف و تعارفاتِ مرسومِ منتقدانه.

شاعر این بیت معروف، هرکس که بوده، بی‌تردید می‌دانسته که واژه‌ی «حسین» یک هجای زیادی دارد و آوردن آن محل اشکال وزنی و ابطال شعر است؛ اما با این همه خود را در لبه ی پرتگاه نیستی قرار داده و دست به این مخاطره زده است. بر اساس تعاریف قاعده‌مند شعر، قاعدتاً می‌بایست به جای «حسین»، «حسن» گفته می‌شد تا این شعر از بند اشکال وزنی آزاد شود و شاعر نیز از تهمت ناآشنایی به فنون شعر، رها گردد، اما ظاهراً رازی مگو، همچون خوره به جانش افتاده که نتوانسته خود را از دام آن خلاص کند.

شاید بتوان نتیجه گرفت که راز موفقیت این شعر بی‌پیرایه و اشعاری از این دست، که به سبب تاثیرگذاری، به روی زبان عام و خاص افتاده‌اند، یکی تجربه‌ی شخصی شاعر و دیگری عمق باور به تجربه‌ای است که آن را به شعر درآورده است؛ عاملی که سبب گردیده شاعر، با گذر از میدان عریض، اما کم عمقِ تظاهر و تفاخر، به ژرفای کلام سیر کرده و به گوهر حقيقت هنر دست یابد.

راز بقای این شعر را در عمق باور سراینده‌ی آن، در دستیابی به «گوهر تابناک حقیقت» باید دانست.

پایان پیام

نویسنده: 
میثم محتشم

مقاله

یادداشت

گزارش

گفتگو


 

پربیننده‌ترین خبرها

فيلم | بازسازي صحنه قتل ميدان شهدا بروجرد
امروز صبح انجام شد؛
فرمانده نیروی انتظامی الیگودرز خبر داد:
در همایش بزرگداشت روز پرستار؛
فرزند عضو شورای شهر مرکز لرستان بر اثر کرونا درگذشت
.
رییس اداره مسافر راهداری و حمل و نقل جاده‌ای لرستان خبر داد:

چشم سوم