ماهور جوزایی؛ بانوی نوجوانی که به کمانچه جان می‌دهد

گفت‌وگو با گردآفرید موسیقی لرستان؛

ماهور جوزایی؛ بانوی نوجوانی که به کمانچه جان می‌دهد

ماهور جوزایی؛ بانوی نوجوانی که به کمانچه جان می‌دهد

در دل محله قاضی‌آباد خرم‌آباد، دختری ۱۷ ساله با لباس محلی و کمانچه در دست، پا روی صحنه می‌گذارد؛ او آمده تا دریچه‌ای به موسیقی لُر بگشاید و صدای سرزمینش را جهانی کند. ماهور جوزایی نه فقط به ساز جان می‌دهد، بلکه به هویت و نَفَس فرهنگِ لرستان شخصیتی زنده می‌بخشد.

ماهور جوزایی؛ بانوی نوجوانی که به کمانچه جان می‌دهد
یقینا، بخش‌های مختلفی از زندگی آدمی در طول مدت شبانه‌روز با موسیقی، همراه شده است، حال، چه در آیین‌های سنتی محلی شادی و غم، چه در حین انجام کار، چه در خیابان و چه در عالم تنهایی….. و این متعلق به امروز و دیروز نیست.
به گزارش پایگاه خبری، نصراله صیادبیرانوند در مصاحبه‌ای که ماژین نیوز آن را منتشر کرده است، نوشت: زندگی بشریت با موسیقی آغاز گردیده، ابتدایی‌ترین و در عین‌حال، زیباترین آن، نوای دل‌نشین لالایی مادر در گوش فرزند است و شاید به جرات بتوان نوای لای‌لای مادر را طنین زیبای صدای خداوند برای آرامش آدمی، نام‌برد.

مادر، برای نخستین بار، با صدای عاشقانه خود که زبان مشترک خالق هستی با زیباترین مخلوقات خود بوده، طنین زیبای موسیقی را در گوش بشر می‌خواند و شاید این‌چنین است که روح آدمی با موسیقی عجین گردیده و در هر حالی به آرامش می‌رسد.

لرستان، سرزمینی که اگر بگوییم خداوند، بهترین موسیقی خود را در لحن مادرانش جای نهاده، اغراق نکرده‌ایم و این مهم را می‌توان از نواها و صدای سازهای زیبای استادان بزرگ موسیقی هم‌چون استاد رضا سقایی، حسین فرجی، ایرج رحمان‌پور، حشمت رجب‌زاده، صدای خاموش نشدنی سرنای استاد شاهمیرزا مرادی، کمانچه خوش‌صدای علیرضا حسین‌خانی، همت‌علی سالم، پیرولی کریمی و …. که میراث‌دار مادران این آب و خاک هستند به صراحت دید و احساس کرد.

موسیقی لرستان، ‌هم‌چون درخت پیر و تنومند بلوط است، درختی که ریشه در کوه‌ها و سنگ‌ها دارد، اما امروز بلوط پیر و پابرجا، شاخ و برگ‌هایی تازه و شاداب در بلندترین نقاط خود رویانده است، شاخ و برگ‌هایی چون احسان عبدی، بابک پیمانی، حسن سالم، ماهور جوزایی و ……

در این بین، بر آن شدیم تا با بانوی نوجوان اما در عین‌حال، نوازنده چیره‌دست کمانچه که همواره به سازش عشق می‌ورزد و با لباس سنتی شیرزنان لرستانی از جمله گلونی که نشان از فرهنگ کهن این آب و خاک دارد، بر روی سن حاضر می‌گردد، گفت‌وگویی داشته باشیم.

آغاز راه موسیقی شما از کجا بود؟

من ماهور جوزایی هستم، متولد ۲۶ مرداد ۱۳۸۰ در خرم‌آباد، ساکن محله قاضی‌آباد، و فعلاً دانش‌آموز رشته تجربی در مقطع دبیرستان. پدرم علاقه زیادی به موسیقی داشت و به‌خاطر همان علاقه، نام «ماهور» را برای من برگزید، که یکی از دستگاه‌های موسیقی ایرانی است. از ۹ سالگی با نواختن ساز تنبک وارد عرصه‌ی موسیقی شدم.

پدر از همان گام‌های آغازین می‌خواست که من از پایه موسیقی را یاد بگیرم تا موفق‌تر باشم. یک سال تنبک را زیر نظر استاد محمدرضا کریمی تمرین کردم، سپس به ویلن روی آوردم. ویلن، سازِ نزدیک به کمانچه است و چون آشنایی با ویلن آسان‌تر بود، مسیرم را به سمت آن گرفتم. چهار سال ویلن را نزد استاد حسن سالم تمرین کردم و سپس با تشویق‌های پدر و باور به استعدادم، به سمت کمانچه رفتم و نواختن آن را آموختم.

سازِ محلی، هویتِ من

کمانچه برای من فقط یک ساز نیست؛ بخشی از ریشه و هویت فرهنگی‌ام است. موسیقی محلی لرستان و صدای کمانچه، برگرفته از نسل‌های پیشین است؛ من با تمام وجود اعتقاد دارم که اگر هر روز دانشم را در موسیقی افزایش دهم، می‌توانم صدای فرهنگ خود را به جهانیان برسانم.

نوازندگی کمانچه بسیار سخت است، اما من باور دارم که با تمرین و پشتکار می‌توان به آن مسلط شد. وقتی ساز را به دست می‌گیرم، حس می‌کنم دارم با بخشی از جانم سخن می‌گویم.

مشوق‌ها و راهنمایان

خانواده‌ام، به‌ویژه پدرم، همیشه پشت من بوده‌اند. اما غیر از پدر، مشوق اصلی من دانش و شنیدن مداوم موسیقی محلی  آثار استادانی مثل همت‌علی سالم، علی‌رضا حسین‌خانی، پیرولی کریمی، علی‌اکبر شکارچی، درویش‌رضا منظمی و فرج‌علیپور بوده است. این شنیدن‌ها من را بیشتر جذب موسیقی لُر کرد و راهی که آمده‌ام را روشن‌تر نمود.

چرا اول تنبک، سپس ویلن و بعد کمانچه؟

کودکی ۹ ساله بودم؛ اینکه بلافاصله سمت ساز پیچیده‌ای مثل کمانچه بروم، ممکن نبود. تنبک را برای درک ریتم‌ها انتخاب کردم. ویلن، آشنایی‌ام را با سازهای زهی افزایش داد و وقتی پایه‌ای کسب کردم، به سمت کمانچه رفتم. ویلن را مانند «اسبِ زینی‌شده» می‌دانند که آماده حرکت است، اما کمانچه «مهارنشدنی‌تر» است باید عشق و تمرین باشد تا توان مقابله با سختی‌های آن را داشته باشی.

جایگاه کمانچه در لرستان

امروز شاهد هستیم که جوانان در لرستان استعداد زیادی در نواختن کمانچه دارند. صدای این ساز با احساس و از دل طبیعت می‌آید. زمانی کمانچه در خانه‌ها بسیار کم دیده می‌شد، اما حالا فکر می‌کنم در هر ۱۰ خانه ممکن است یک کمانچه پیدا شود.

به نظرم در استان ما جایگاه ساز کمانچه بهتر شده، اما باید بیشتر تلاش کنیم تا موسیقی محلی لرستان آن‌طور که شایسته است، شناخته شود.

موانع جهانی شدن موسیقی محلی

عمده‌ترین مشکل ما، محدودیت‌های فرهنگی و زیرساختی است. در گذشته ضبط حرفه‌ای ردیف موسیقی در لرستان امکان‌پذیر نبود؛ مثلاً استاد احمد مراحمی برای ضبط ۵ دقیقه ردیف به تهران می‌رفت و از اساتید بزرگ آموزش می‌گرفت و سپس به لرستان بازمی‌گشت.

امروزه کسانی مانند فرید رحمتی و هادی کمالی، آموزش آکادمیک موسیقی را در استان پیش گرفته‌اند. اما به نظرم وجود انجمن‌های لُر زبان در کشورهای مختلف، کمک بزرگی می‌تواند باشد تا صدای لُر به جهان برسد.

الگوها و تأثیرگذارها

من از سبک‌ها و اجراهای بزرگان موسیقی بهره می‌برم. به خاصه اجرای استاد علی‌اصغر بهاری، اردشیر کامکار و کیهان کلهر را دنبال می‌کنم. هرکدام نقاط قوت خود را دارند؛ من سعی می‌کنم از این نقاط قوت استفاده کنم و در عین حال چندبعدی باشم، نه تک‌بعدی.

اجراها و افتخارات

در بیشتر شهرهای لرستان اجرا داشته‌ام و مردم با استقبال روبه‌رو شده‌اند. با هنرمندان بزرگی مثل استاد حشمت رجب‌زاده کنسرت مشترک داشته‌ام. در جشنواره «تال» در دوره دوم کمانچه‌نوازی مقام نخست را کسب کردم. در جشنواره موسیقی جوان تهران رتبه سوم را گرفتم و در سی‌وپنجین جشنواره دانش‌آموزی هم مقام اول را آوردم.

آموزش موسیقی از چه سنی؟

موسیقی نباید صرفاً تفریح باشد؛ از کودکی باید با لحن کودکانه و مطابق با روح کودک آغاز شود، نه مستقیم به سطح تخصصی. در بزرگ‌ترین دانشگاه‌های جهان نیز موسیقی تدریس می‌شود و گاهی به شکل موسیقی‌ درمانی کاربرد دارد.

چالش‌ها و دغدغه‌ها

در لرستان، کمبود آموزشگاه حرفه‌ای در بعضی محله‌ها به چشم می‌خورد؛ در محله‌هایی مثل میدان امام حسین، گل‌دشت، علوی و غیره چنین آموزشگاهی وجود ندارد، در حالی که علاقه‌مندان ممکن است آنجا باشند ولی امکان رفت‌وآمد منظم نداشته باشند.

نبود سالن مناسب نیز یک معضل است. مثلاً کنسرت‌هایی که باید در سالن مجهز برگزار شوند، در سالن‌های نامتناسب برگزاری شده‌اند. هزینه‌های زیاد (مانند اجاره سالن، چاپ بنر، صدا، تصویر، تبلیغات) گاهی چنان سنگین‌اند که پس از همه هزینه‌ها چیزی برای هنرمند باقی نمی‌ماند.

نگاه به آینده و سخن آخر

من معتقدم باید از ظرفیت هنرمندان بزرگ کشور همچون فریدون شهبازیان بهره برد و سطح سواد موسیقی‌مان را ارتقا دهیم. باید قدر استادان زنده را بدانیم؛ چون اسطوره‌های ما تکرار نمی‌شوند.هنرمند و نوازنده باید قدر هم را بداند. هر کسی باید جای خود را پیدا کند، نه آنکه جای دیگری را بگیرد.

به پدرم می‌گویم: «پهلوانانه پدری کردی، یار و یاورم بودی. و با تمام وجود تلاش می‌کنم انتظاراتش را برآورده کنم، هرچند می‌دانم کار آسانی نیست.

اما در پایان، می‌خواهم بگویم: افتخار می‌کنم لُر هستم. تا آنجا که در توانم باشد، با نوای کمانچه‌ام لرستان را به جهانیان معرفی خواهم کرد.
و همیشه بر صحنه با گلونی ظاهر می‌شوم؛ چرا که مردم مرا ساخته‌اند، پس ریشه و اصالت‌ام را هرگز فراموش نمی‌کنم.

و مصاحبه‌ام را با این بیت به پایان می‌رسانم:خشک‌سیمی، خشک‌چوبی، خشک‌پوست از کجا می‌آید این آوای دوست

و در دل باور دارم که آن «دوست»، خداست؛ و آن صوت ملایم، ترازوی صدای او بر زمین است.

پايان پيام/

 

مقاله

یادداشت

گزارش

گفتگو


 

پربیننده‌ترین خبرها

شهروند خبرنگار