زنده باد مُردهها!
زنده باد مُردهها!
اختصاصی شهاب آسمانی
همیشه از گفتن جملات قطعی ابا داشتهام، از نظر من بیان علمی، قطعیت برنمیتابد، هرواقعیتی را میتوان از زوایای متعدد دید، پدیدهها همیشه آنگونه که به نظر میرسند نیستند و در مورد بدیهیترین امور نیز میتوان شک داشت. به قول برتراند راسل «مسئله اصلی جهان ما این است که که احمقهای متعصب کاملاً به خود یقین دارند، در حالی که دانایان، سرشار از شک و تردیدند.»
با این وجود میخواهم به سبک همان احمقهای متعصب، مطلبی را با قاطعیت بیان کنم. دوره مدیریتی حاضر در لرستان، بدونشک ضعیفترین و منفعلترین دوران مدیریتی در تاریخ معاصر این استان بوده است. اگر روزگاری بازوند با کاریزما و اقتدارش، دهمرده با تلاش و تجاربش و صابری با یکدندگی لجبازانهاش، صفحاتی از توسعه نیمبند این دیار را قم زند و هر کدام در حد وسع خود یادگاریهایی را در لرستان به جا گذاشتند، تیم آرام و خنثای خادمی، نمودارهای صاف و نزولی توسعهای لرستان را بدون هرگونه نوسان و ضربان به قهقرای پسرفت کشاندند و یادگارشان برای لرستان، پروژههایی شد که هرگز اجرایی نشدند و آمارهایی که داغ مردم را هر لحظه تازهتر کرد.
دقیقاً در چنین شرایطی برخی خبرنگارنماهای بیدرد بیدغدغه! همانها که قرار بود خواب مسئولان نالایق را آشفته کنند، در یک خیمهشببازی مجازی حاضر میشوند و پرسش و پاسخ راه میاندازند که مثلاً مسئولان استان را به چالش بکشند و پاسخ سوالات ندانستهشان را بگیرند! تا بازار خرید و فروش سوالات کلی و تکراری را داغ کنند و نمایش بدهند که فضای مطالبهگری در لرستان داغ است و رسانهها هنوز هم دارند نفس میکشند.
بوی تعفن زانوی شتر توسعه لرستان سر به آسمان برداشته است و مسئولان همچنان به حمام گرم کوی خود افتخار میکنند و کسی هم نیست که بگوید اگر همه مشکلات را رفع کردهاید و همه اعتبارات را هم جذب و در جای خود مصرف کردهاید! اگر این حجم از فعالیت و تلاش در حال انجام است و همه چیز تحت کنترل؛ چرا آمار فلاکت و بیکاری و تورم و تولید و درآمد و هزار زهرمار دیگر کام این مردم را اینچنین تلخ کرده است؟
قورباغههای ابوعطاخوان در حالی در آب سربالای لرستان جولان میدهند که بزرگان عرصه علم و قلم این خطه سالهاست در اعماق این مرداب مردهاند و کسی حتی به ذهنش هم نمیرسد احوالی از آنها بپرسد.
این جمله «کریستف کلمب» را که گفته بود «سرخپوست خوب سرخپوست مرده است!» را امروز درباره خبرنگاران نیز میتوان صادق دانست. از نظر این جماعت، خبرنگار یعنی اینکه بیاید و بنشید و مثل بچه آدم سوالاتی بپرسد که جوابش سخت نباشد و از قبل هم هماهنگی شده باشد و اگر هم مدیر تصمیم گرفت که در حد کلیات به آن پاسخ دهد، کسی حق نداشته باشد که قانع نشود و در پایان هم دزد و قاضی به هم رضایت بدهند و بروند به افتخار این موفقیت مجازی هورا سر بدند و از همدیگر تقدیر کنند.
بیسوادی رسانهای مسئولان لرستان حد و مرز ندارد، آنان گمان میکنند همینکه در چند سمینار و نشست، سخنرانی کردند و گفتند رسانه مهم است و کسی حق ندارد به خاطر انتقادات از رسانهها شکایت کند و بعد هم در چند نشست مجازی تشریفاتی شرکت کردند، کار تمام است. خیر آقایان! ای کاش به جای اینکه دستور دادید که مدیران از رسانهها شکایت نکنند، به آنها دستور میدادید نسبت به مطالب رسانهها حساس باشند و به آن واکنش نشان دهند. ای کاش خودتان رسانهها را جدی میگرفتید و برایشان جوابیه مینوشتید. ای کاش فرق دوغ و دوشاب را میفهمیدید و رسانهای را که همیشه نقد میکند و نق میزند را دشمن نمیپنداشتید و با پاسخگویی به انتقادات، رسانهای بودن خود را نشان میدادید؛ نه بیاعتنایی و بیتفاوتی.
صدالبته که ما را با این جماعت خود را به خواب زده کاری نیست و ما بخت خود را در شهر آشوبزدهشان آزمودهایم، فقط میخواهم به آنها که در حد انتشار یک استوری هم که شده رمق داشتند و اعتراض کردند بگویم که نگران نباشید! در، همیشه بر این پاشنه نخواهد چرخید و این کفهای روی مرداب، زمانی زود زددوده خواهند شد و سنگینترهایی که سالهاست در اعماق گم شدهاند، روزگاری دوباره دیده میشوند.
زنده باد خبرنگارانی که ترجیح دادند نباشند تا در این مرداب گلآلود که هر کس به دنبال گرفتن ماهی خودش است دست و پا نزنند. زنده باد قلمفرسایانی که حرمت قلم نگه داشتند تا در این بزم شنیع و شوم قلمرقصانی نکنند و زنده باد آنانکه وقتی دانستند لازمه زنده ماندن، ندیدن است! مردند تا ندیده شدن را به ندیدن ترجیح داده باشند.
انتهای پیام/
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو