درد مشترک !
درد مشترک !
![درد مشترک](https://zerk.ir/sites/default/files/styles/medium/public/note-images/%D8%AF%D8%B1%D8%AF%2B%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9.jpg?itok=jcvt5m0l)
پایگاه خبری زرک ـ شبنم روزبهانی *
هوا داغه. دلم برا نونوا میسوزه. با خودم میگم، خوبی کارش اینه که دورة پیش جهنمو خوب میگذرونه و تاب و طاقتش واسه اونجا زیاد میشه. خانمی قسمت زنا ایستاده و داره نوناشو دسته میکنه. من اینور جایی که مردا صف میبندند هستم.
کسی پشت سرم نیست، اول. الان اما یه نفر بهم تنه میزنه. برمیگردم که مثلن بگم آقای محترم این همه میگن فاصله اجتماعی... پوست صورتش مث آفتاب گردونه. ته ته چشاش یه ابر غریب هست.
آقا اگه عجله داری نوبت من مال شما.
با صدایی که معلومه پر دل نازکیه میگه: «یه دونه میخوام».
ده تومنیشو دراز میکنه سمت نونوا.
یه دونه نون میببرم بقیه اشم مال یه دونههای قبلی که پولشو ندادم.
نونوا میخنده.
چه خبر شده، بدهی تو میدی؟ آب میوه هم که گرفتی برامون.
آفتاب گردان صورتشو میگردونه و میگه: «نه برا تو نه، برا خودم گرفتم!».
میگه: «همه رو فروختم. جار زدم، دارم میرم اتاق عمل، نخرید امروز و فردا میگندن و همش میشه ضرر.
میگه: «شاطر دم مردم گرم، ساعتی نشد رو گاری یه دونه هندونه نموند. منم گاری رو بردم زنجیر کردم به تیر برق جلو خونه و بعدش راه افتادم طرف بقالی و بدهیمو دادم و این آبمیوهها رو گرفتم و حالا هم اومدم سمت نونوایی و دادن پول نونای قرضی و بردن یه دونه نونم».
نونوا میخنده و دوباره میگه: «حالا چرا زحمت آبمیوه رو کشیدی و آتیش زدی به مالت».
میگه: «گفتم که آبمیوه رو برا خودم گرفتم».
میگه: «پرستار گفت تو که میگی هیچکسی رو نداری پس یه کارهایی رو قبل بستری بودنت انجام بده».
میگه: «پرستار رو کاغذ نوشت برام این آبمیوهها رو بگیرم».
چشاش پر میشه از شوری دریای شمال.
تو چشمای طوفانیش خیره میشم.
این پا و اون پا میکنم. حرف زدن یادم میره.
نونوا میگه نترس مردن ما عروسیه.
آفتابگردون صورتشو به سمت خیابون میچروخونه.
پشت سرش میرم.
رفیق کدوم بیمارستان بستری میشی؟
من فردا میام پیشت.
درد مشترک میشیم و خاکستری چشم دوتامون دریای شمال!
*روزنامهنگار
انتهای پیام/
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو