سقف گران، سایه ارزان؛ وقتی کمر زندگی زیر بار اجارهخانه میشکند

سقف گران، سایه ارزان؛ وقتی کمر زندگی زیر بار اجارهخانه میشکند
اجارهنشینی در خرمآباد دیگر نه انتخاب، بلکه اضطراری فرساینده است. نبود نظارت مؤثر، دست باز مالکان در تعیین نرخ اجاره و پیشپرداخت، و کمبود خانههای مناسب با قیمت معقول، باعث شده حتا خانوادههای با درآمد متوسط نیز از پس اجارهبها برنیایند.
به گزارش زرک، سروش صیاد در گزارشی برای ماژین نیوز نوشت: هر سال تابستان، برای برخی آغاز سفر و تفریح است؛ اما برای او، راننده تاکسی خرمآبادی، تابستان یعنی فصل ترس و اضطراب. چند ماه مانده به سررسید اجارهخانه، ساعتهای کاریاش بیشتر میشود. همهچیز را جمع میزند: باید خانهای تازه پیدا کند، صاحبخانهای پیدا شود که با او کنار بیاید، و البته پولی، پیشپرداختی، و اجارهای که دیگر شباهتی به سال قبل ندارد.
ماشینش دیگر آن طراوت سابق را ندارد. فرسوده است، مثل خود او که در گرمای تند تیر و مرداد در خیابانهای شهر بهدنبال مسافری میگردد تا چند هزار تومان بیشتر دربیاورد. اگر ماشینش خراب شود؟ دیگر هیچ. همان پسانداز اندک هم باید خرج تعمیرات شود. و آرزوهایی که داشت برای بچههایش؟ حالا دیگر جایشان را به حسابوکتاب اجاره خانه دادهاند.
گاهی شبها وقتی از مسیر طولانی شهر برگشته، پشت فرمان مینشیند و خاموش، به چراغهای کمنور خانههای پاییندست خیره میشود. پیش خودش حساب میکند اگر ماه آینده کرایه همینقدر بالا برود، باید چه چیزی را قربانی کند؟ یارانهاش که صرف قبض برق و آب شده، سهمیه بنزین فقط به چند روز کاری میرسد و نان اگرچه آنهم گران شده اما تنها چیزیست که هنوز هم به سفرهشان وفادار مانده است.
تابستان برای بچههایش هم فصل استراحت نیست. نه خبری از کلاس نقاشی است، نه از اردو، نه از کتابخانه. درک میکنند. درک کردهاند که باید به پدرشان کمک کنند. بعضی روزها کنار خیابان دستفروشی میکنند، با آنکه هنوز مدرسهشان تمام نشده. پسر بزرگترش آرزوی خرید دوچرخهای ساده داشت که هر بار گفت: «وقتی کرایه خانه جور شد، شاید تابستون بعدی…»
حتا آن لحظههای کوتاه که با خانواده دور سفره شام مینشیند، ذهنش جای دیگریست؛ در بنگاههای املاکی شهر که روز به روز رقمها را بالا میبرند، در حساب بانکی که همیشه خالیتر از آن است که دلش میخواهد، و در آیندهای که معلوم نیست قرار است خانهدار شود، یا همچنان مستأجر بماند.
این داستان راستین، تنها مربوط به یک خانواده نیست؛ این تصویر تلخ زندگی صدها خانوادهی کمدرآمد در خرمآباد است که با جهش سرسامآور اجارهبها، هر سال بیش از پیش به لبهی پرتگاه اقتصادی نزدیک میشوند.
اجارهنشینی در خرمآباد دیگر نه انتخاب، بلکه اضطراری فرساینده است. نبود نظارت مؤثر، دست باز مالکان در تعیین نرخ اجاره و پیشپرداخت، و کمبود خانههای مناسب با قیمت معقول، باعث شده حتا خانوادههای با درآمد متوسط نیز از پس اجارهبها برنیایند. حال آنکه قشر کارگر، کارمند، راننده و روزمزد، هر ماه باید میان خوراک، پوشاک، درمان یا اجارهخانه یکی را قربانی کنند.
در بخشهایی از شهر، اجاره ماهانهی یک خانهی معمولی، به سطحی رسیده که حتا حقوق کامل یک کارگر یا معلم پاسخگوی آن نیست. برخی خانوارها به اجبار به حاشیه شهر پناه بردهاند، برخی به خانههای کوچکتر و قدیمیتر نقل مکان کردهاند، و بعضی دیگر، در انتظار معجزهای برای تمدید قرارداد اجاره، زندگی را به روز سپردهاند.
این وضعیت نهتنها کرامت انسانی را تهدید میکند، بلکه تبعات اجتماعی گستردهای در پی دارد؛ از گسترش حاشیهنشینی گرفته تا مهاجرت معکوس و سرخوردگی نسل جوان. در شهری مانند خرمآباد که نرخ بیکاری بالاست و فرصتهای اقتصادی محدود، افزایش بیضابطهی قیمت مسکن، تیر خلاص به سفرهی خالی بسیاری از خانوادههاست.
مستاجران به حال خود رها شدهاند و بار مشکلاتشان را خود به دوش میکشند و هیچ سازوکار مشخص و شفافی برای نظارت بر قراردادهای اجاره وجود ندارد.
امروز اگر بگوئیم بازار مسکن، اجارهبها و مسائل مربوط به آن در خرمآباد به حال خود واگذار شده اغراق نگفتهایم، مسئلهای که باید نظارت بیشتری روی آن انجام گیرد تا گذر روزگار گرم تابستان و سرمای سخت زمستان برای قشر متوسط و ضعیف جامعه روزشماری برای پایان یافتن قرارداد اجارهبهای مسکن برای همشهریان نباشد.
پایان پیام/
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو