کرونا یک بیماری نیست، یک بحران اجتماعی است!
کرونا یک بیماری نیست، یک بحران اجتماعی است!
چیزی حدود چهار هفته است که کشور درگیر بحرانی به نام کرونا است. همه شئونات زیست اجتماعی و فردی ما تحت تأثیر این بحران قرار گرفته است. به جرات میتوان گفت که هیچ شخص و سازمان و نهادی در ایران وجود ندارد که متأثر از کرونا نباشد. ما در مواجهه با این مشکل اشتباهات زیادی داشتهایم. اولین و فریبندهترین اشتباه ما آنجا بود که این بحران را یک ناخوشی جسمی و مرض بدنی حساب کردیم و صفبندی خود را در مقابل این دشمن بر اساس همین فرض ترتیب دادیم.
رفتار ویروس کرونا اما برخلاف دیگر اجرام بیماریزا فقط محدود به جسم و بدن نشد و همه سامانههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و شرعی و اخلاقی را بهم ریخت. کرونا حتا حوزه رفتار خصوصی و حریم شخصی افراد را هم از هم پاشید. کووید ۱۹ یکی از بحرانهای ملی نیم قرن اخیر است که به فرهنگ و سنتهای اجتماعی هم یورش برده است و در نقش یک سارق فرهنگی نقش بازی کرده است. مردمان مشرق زمین عنایت و حمایت از شخص ناخوش و بیمار را نوعی جوانمردی و مردانگی میدانند و تقریباً تمام وابستگان و آشنایان فرد بیمار در روزهای بیماری در کنار او و خانوادهاش قرار میگیرند و معمولاً فرد یا افرادی که این سنت را بجا نمیآورند از طرف جامعه سرزنش میشوند. در جوامع سنتی حفظ حرمت متوفی و کیفیت دفن و مراسم سوگواری از اهمیت بسیاری برخوردار است. مراسم خاکسپاری و «پرسو پو» برای اینگونه جوامع جنبه حیثیتی و آبروداری دارد. وداع با درگذشتگان مراسمی حماسی و نمادی از قدردانی و شایستگیهای آنان است. همراهان و وابستگان شخص کرونایی نمیتوانند در زمان بیماری همراهیاش کنند، اگر پروسه بیماری به مرگ بینجامد اقوام و اطرافیان نمیتوانند در مراسم خاکسپاری که باید با ترتیبات و کیفیت خاصی انجام پذیرد شرکت کنند و پروسه سوگ نمیتواند روند طبیعی خود را طی نماید. عدم همراهی بیمار در حین بیماری و نیز محدودیت در ابراز احساس درونی بعلت مرگ نوعی خلا روحی و روانی در بازماندگان ایجاد میکند که ممکن است تا سالها گریبانگیر افراد باشد.
بیشترین و آشکارترین علایم کرونا نه در جسم افراد که در تن و بدن جامعه آشکار میشود. آشکار کردن رذیلتهای اجتماعی دستهای از آدمها، در کنار برجسته کردن حس نوعدوستی و خدمت بیمنت دستهای دیگر از آدمها سبب شده است که کرونا بعنوان میزان الحراره (گرما سنج) دمای اخلاق اجتماعی ما عمل میکند.
کرونا یک بیماری نیست یک مشکل سیاسی است. بیماریها و امراض برای اهل سیاست معمولاً برابر و بیطرفانه هستند و اهل سیاست آنها را به متخصصین علوم پزشکی واگذار میکنند و در نحوه درمان و پایش بیماریها دخالت نمیکنند. اما در قضیه کرونا اهل سیاست بعنوان سرعتگیر متخصصین پزشکی عمل کردند و با دخالت در وظایف غیر تخصصی موجب سردرگمی و گم شدن طرح و نقشه عملیات ضد کرونا شدند. از طرف دیگر هیچ بیماری جسمی به اندازه کرونا هویت و همیت حاکمیتها را به چالش نکشیده است و گوشههای تاریک و بیبرنامه دولتها را روشن نکرده است. جوامعی که دارای حاکمیتهای مسئولیتپذیر و مدیران آگاه هستند راحتتر این بحران را مدیریت میکنند.
کرونا یک بیماری جسمی نیست وقتی که مشخص میشود جمعیتی بیشتر از شصت و دو درصد (آمار شهر تهران) مشکل را جدی نگرفتهاند و بدون توجه به دستورالعملها همچنان از طریق خروج از خانه و تشکیل تجمعها بر آتش همهگیری میدمند. کرونا نشان داد که انسجام اجتماعی و همگانی ما در سطح نازلی قرار دارد و بسیاری از ما برای رسیدن به یک هدف مشترک اجتماعی هیچ تحرک و تلاشی نداریم. از طرف دیگر علایمی از بهبود اخلاق عمومی و وجدان اجتماعی با ظهور کرونا دیده میشود وقتی که بسیاری از مالکان واحدهای استیجاری بعلت کسادی کسب و کار از گرفتن اجاره این ایام امتناع میکنند.
اگر کرونا را صرفاً یک بیماری جسمی حساب کنیم و مواجهه با آن را بعهده پزشکان و پرستاران و تنها در محیط بیمارستان بگذاریم به طور قطع راه به جایی نخواهیم برد. کرونا یک بیماری است اما یک بیماری اجتماعی و چند وجهی و مبارزه با آن نیز باید همه جانبه، همه جا، همه کس اما بصورت واحد باشد.
ماشا اکبری/ پرستار