صدایی که برای پول پرستان در گلوخفه شد
صدایی که برای پول پرستان در گلوخفه شد
![صدایی که برای پول پرستان در گلوخفه شد](https://zerk.ir/sites/default/files/styles/medium/public/note-images/%D8%AC%D9%88%D8%AC%D9%87%2B%DB%8C%DA%A9%2B%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87.jpg?itok=4DhoFnrv)
✍موسوی*
کودکیمان را به یاد میآوریم آن لحظاتی که برای شاد شدن پشت سر یک جوجهی رنگی در کوچه و یا حیاط خانههامان میدویدیم، چه حال و هوایی داشت، گویا تمام خواستههایمان را یکجا دریافت کرده بودیم، کسی جرات نزدیک شدن به جوجهها را نداشت، با جان و دل از آنها مراقبت میکردیم، اگر یکی از آنها میمُرد یا طعمهی گربه میشد تا ساعتها غمگین و نارحت بودیم.
اما این روزها دیگر خبری از آن حسها نیست، ما انسانها را چه شده است؟ عاطفههایمان چگونه خشکید؟ صحنههای زجرآور زنده به گور کردن جوجههای یک روزه را دیدیم نه یکبار که چندین بار. آنها که مسئول بودند توجیه میکردند، اما نگفتن که ما امروز برای زنده ماندن دو ماه است همهی کارها و وظایفمان را تعطیل کردیدم تا کرونا ریشه کن شود. چرا زنده بودن این همه جوجهی بیگناه که در نهایت غذای خود ما میشد اهمیت نداشت، چگونه این تصاویر به راحتی پخش میشود، این اقدام برای نجات جیب چند نفر صورت گرفت، یا نه قرار است مرغ کیلویی چند بشود که شاهد این صحنهها نباشیم، تلافی ارزان شدن مرغ در این ایام را جوجههای بیگناهی دادن که ناخواسته به گفته یکی از مسئولان وارد دنیای بیرحم ما شدهاند.
دلمان به درد آمد از این همه بیرحمی. چه راحت در کیسه و زیر خاک و یا زیر چمکههای آن مرد بیل به دست قرار گرفتند و فقط صدای نالهای به گوش میرسید، که شاید میگفتند ای انسانها ما هم مانند شما برای مدتی حق زندگی داریم، ما را فدای جیب چند نفر نکنید، بگذارید ما هم نفس بکشیم ...
* خبرنگار
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو