دوباره دست در دست هم خیابانهای شهر را قدم خواهیم زد
دوباره دست در دست هم خیابانهای شهر را قدم خواهیم زد
بتول صادقي مهر ـ زرك
کلافهایم و بیحوصله انگار دلمان برای پیادهروی در شهر تنگ شده تا نسیم بهاری روحمان را بنوازد. ولی افسوس شوق بهاری امسال به بغضی در گلو تبدیل شده است. دکتر، دانشجو، بازاری، کودک و نوجوان، پیر و کهنسال همه و همه درگیریم و قربانی.
کرونا جان: پیش از تو دلها کمی آرامتر بود! حالمان خوب بود، بلند بلند و بدون ترس میخندیدیم و همدیگر را در آغوش میگرفتیم دست در دست، خیابانهای شهر را بدون ترس قدم میزدیم و از فاصلهی نزدیک رو در رو احوال همدیگر را میپرسیدیم.
هر چه بودی در حال گذری، با تو یا بیتو زندگی در حال گذر است؛ اما تأثیر آمدنت به ما آموخت این روزها حواسمان بیشتر به عزیزانمان باشد و وقتمان را با آنها بگذرانیم. آموختی که زندگی چقدر کوتاه است؛ آنقدر کوتاه که میتواند حسرت یک خندهی بیدلیل، یک بوسهی ساده، یک دست گرفتن و قدم زدن را به دلمان بگذارد.
دوستِ خوبِ اجباری روزهای زندگیام!
کودکیهای ما در کتاب دفتر و دلمان «دست در دست هم دهیم به مهر» بوده است برای تلاقی عاطفه و امید... هر چه بودی در حال گذری، خوب یا بد، دوباره دست در دست هم خیابانهای شهر را قدم خواهیم زد و حالمان خوب خواهد شد آنچنان خوب که ...
مقاله
یادداشت
گزارش
گفتگو