این مرد وقتی بخندد، دنیا را بهاری میکند!
ارسال شده توسط Rouzbahani در ۰۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۱۴پایگاه خبری زرک ـ امیر مرزبان
برخاست و رسالتاش را تکمیل کرد؛ میدانست باغ فردا را چه گلهایی روشن میکند. غمگین علفهای هرزه بود؛ و سرمست از عطر گلهایی که در راه بودند.
آهای، مردم! این، آخرین ودیعتی است که عشق بر شانههای خسته ولی صبور من گذاشته؛ مژده میدهم شما را به پیوند خدا و ملکوت با زمین، به پیوند بیوقفه نور و رنگین کمان، به بارانی که ریشه در خاک دارد و آسمان به شستن سر و روی خودش با آن، مباهات میکند.