قلم مقدس است، خبرنگاری مقدستر. اگر میخواهیم جامعهای آگاه، شفاف و پیشرو داشته باشیم، باید برای خبرنگار امنیت، آرامش و احترام فراهم کنیم.
به گزارش پایگاه خبری زرک به نقل از ماژین نیوز [1]، سروش صیاد در یادداشتی نوشت؛ نیمهشب است، سکوتی سنگین همهجا را فراگرفته، اما چراغ اتاق کوچکی هنوز روشن است. دستی خسته روی کیبورد میلغزد و چشمهایی قرمز از بیخوابی، کلمات را میخواند و بازنویسی میکند. کسی خبر را باید منتشر کند. صدای ضبطشدهای از مصاحبهای نیمهکاره در پسزمینه پخش میشود. خبرنگاری نشسته، در گرمای شرجی تابستان یا در سرمای استخوانسوز زمستان، مهم نیست چه فصلیست؛ او وظیفه دارد، باید روایت کند، صدایی باشد برای بیصداها.
زندگی خبرنگار پر از هیجان نیست، پر از بیخوابی، دوندگی، انتظار پشت در ادارهها، تماسهای بیپاسخ و نداشتن امنیت شغلیست. باید دیده شود اما اغلب نادیده میماند او نه تنها شاهد وقایع که گاه خود قربانی سکوت و بیتوجهیست.
و مگر نه اینکه قلم، ادامه روح آدمیست؟ پس چگونه باید انتظار داشت که دستی لرزان از دغدغههای معیشتی، ذهنی پریشان از پرداخت اجاره و فشار مالی، بتواند عدالت و حقیقت را بیهراس روایت کند؟
قلم مقدس است، خبرنگاری مقدستر. اگر میخواهیم جامعهای آگاه، شفاف و پیشرو داشته باشیم، باید برای خبرنگار امنیت، آرامش و احترام فراهم کنیم.
۱۷ مرداد در گاهشمار رسمی ایران، «روز خبرنگار» است؛ روزی برای قدردانی از تلاش کسانی که بیادعا، اما پرمسئولیت، روایتگر حقیقتاند. اما این روز برای ما در لرستان معنای عمیقتری دارد. چون شهید محمود صارمی، نماد این روز و خبرنگار جانباخته در راه آگاهیبخشی، فرزند همین دیار است. پس لرستان نهتنها باید گرامیدار این روز، بلکه باید پیشتاز احترام و حمایت از خبرنگار باشد.
اما پرسش اینجاست: چه کسی میپرسد از خبرنگاری که با هزاران امید و دغدغه، مسیر سخت اطلاعرسانی را انتخاب کرده، اکنون چگونه روزگار میگذراند؟
چه کسی درک میکند که خبرنگار هم باید هزینه زندگی، اجارهخانه، بیمه، آینده، خانواده و سلامت روانیاش را تأمین کند؟
تلخ است، اما در استان ما، به جای اینکه گرهی از کار رسانهها باز شود، گرههای تازهای زده میشود.
مثلاً تصمیم بانوی مدیرکل فرهنگ لرستان مبنی بر الزامی شدن داشتن دفتر رسانه، به جای اینکه مشوقی برای ساماندهی باشد، به مانعی بزرگ برای ادامه فعالیت تبدیل شده است.
ما نمیگوییم داشتن دفتر کار بد است، برعکس؛ بسیار هم خوب و ضروریست، اما در استانی با نرخ بالای بیکاری، ضعف زیرساختهای اقتصادی و وضعیت نامطلوب معیشتی، چنین الزاماتی چیزی جز فشار مضاعف نیست.
خبرنگارانی که با سختی امرار معاش میکنند، اگر نتوانند شرایط جدید را فراهم کنند، باید به جمع بیکاران یا رانندگان مسافرکش اضافه شوند..
با اینکه رانندگی شغل شریف و خدماتی بسیار ارزشمند و سخت است، اما وقتی یک خبرنگار ناچار شود حرفهاش را ترک کند و به کاری دیگر پناه ببرد، این نهتنها جفا به او، بلکه جفا به آن شغل دیگر هم محسوب میشود.
از سوی دیگر، اجاره رهن دفتر حتا در نقاط دورافتاده شهر هم سر به فلک کشیده. تجهیزات یک دفتر رسانهای هم هزینهبر است. و اینهمه در شرایطی است که حمایت خاص و مطلوبی هم برای خبرنگاران استان وجود ندارد.
روز خبرنگار باید تلنگری باشد برای مسئولان استانی؛ مخصوصاً آنهایی که خود را متولی فرهنگ و رسانه میدانند.
اگر میخواهیم خبرنگاری، حرفهای پویا و اثرگذار بماند، باید ذهن خبرنگار را از دغدغههای معیشتی و فشارهای بیهوده رها کنیم.
نه گرمای تابستان و نه سرمای زمستان، هیچکدام به اندازه فشارهای بیتوجهی و تصمیمات غیرکارشناسی، جان خبرنگار را فرسوده نمیکنند.
خبرنگاری صرفاً یک شغل نیست؛ یک رسالت است، یک تعهد اجتماعی در جهانی که مرز میان حقیقت و دروغ گاه باریکتر از همیشه است، خبرنگار همان فانوسبهدستیست که راه را برای جامعه روشن میکند.
اگر این حرفه را جدی نگیریم، اگر به دغدغههای اصحاب رسانه بیاعتنا باشیم، تنها بازنده آن خبرنگار نیست؛ بازنده، جامعهایست که بیصدا میشود.
ما باید باور کنیم که خبرنگار، فقط گزارشگر یک رویداد نیست؛ ضامن شفافیت، صدای عدالتخواهی و رکن چهارم دموکراسیست.
پس احترام به خبرنگار، حمایت از او و ایجاد بستری برای رشد و امنیتش، نه لطف است و نه امتیاز؛ وظیفهایست که هر مدیری، هر نهادی و هر مسئولی باید به آن پایبند باشد.
در لرستانی که شهید صارمیاش افتخار ملی خبرنگاریست، روا نیست که اصحاب رسانه درگیر حداقلیترین مسائل بمانند.
پاسداشت روز خبرنگار، تنها با برگزاری آئین و نصب بنر محقق نمیشود، بلکه با گرهگشایی از کار این قشر فرهیخته و زحمتکش معنا پیدا میکند.
به امید آنکه قلمها نشکنند، صداها خاموش نشوند، و خبرنگار لرستانی، در سکوتِ دردهایش تنها نماند…
پایان پیام/
Links
[1] https://zerk.ir